تقدیم به عزیزان جاوید الاثر
نوشته شده توسط : مصطفی معارف

 

تقدیم به عزیزان جاوید الاثر

آرامشت آن روز، زَهـــــــرِ مادرت بود

فهمیده بودم ثبت نام آخـــــــــــــرت بود

روزی که رفتی تا بگیری قبض اعـزام

ذکــــــر و دعایم دائما ، پشت سرت بود

سجـــــــــــاده در تنهایی خود باز کردم

سجاده ام آن روز رنگِ  دفــــترت بود

چـــشمان من هر روز ابری تر، تو اما

شوق وصالت خـفته در چشم تـَرَت بود

در سینه ام ، آرامش دریا نشــــــــــسته

در خاطرم ، یاد عـــــزیزت نقش بسته

از زیر قرآن رد شدی با خـــنده ای ناز

معلوم بود از صــورت تو شوق پرواز

ساکت من اما گــوشه ای درگریه بودم

درهای های گریه ام ، امید اعجـــــــاز

رفتی نگاهت تا ابد ، در خاطــــرم ماند

من ماندم و تنهایی و، ســـــــجاده ی باز

رفتی بهاران زیادی آمــــــــــــد و رفت

گویا قناری هم ندارد ، شــــــــــوق آواز

عکسی که درآن خنده ات برلب نشسته

بر قاب دیوار اتاقم نقــــــــــــــش بسته

سی سال چشمم انتظارت را کـــــشیده

اخبار می گفت انتظارم سر رســـــیده

با دست پر گل آمدند از خـــــــطه نور

با کوله باری استخـــــــوان اما خمیده

با همت مردان پیگـــــــــــــیر تفحص

چشمانم امشب طعم آرامش چــــشیده

بر دستها می بینمت از پر ســـبک تر

وا میکنم از فکــــــــــــرم افکار تنیده

دیگر کــــــــنارت مادری تنها نشسته

بر کــــــوچه دل جای پایت نقش بسته

انگشتری دارم نگینش رنگ خون است

طرح نگینش ایه ی السابقـــــون است

هرچند مشتی استخوان است و پلاکی

اما برای کشورش همچون ستون است

در دلربایی گــــــوی سبقت را ربوده

در دلبری زیباترین فصل جنون است

رخت عروسی اش تبرُک شد بخونش

ازچشم زخم روزگاراما مصون است

 

مصطفی معارف 29/6/91 کرج

 





:: بازدید از این مطلب : 259
|
امتیاز مطلب : 3
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2
تاریخ انتشار : دو شنبه 3 مهر 1391 | نظرات ()
مطالب مرتبط با این پست
لیست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: